مقدمه:
دولت پزشکیان در اقدامی شتابزده و مشکوک که زیر نقاب «انساندوستی» پنهان شده، تصمیم گرفته ایران را با دستان بسته تسلیم کنوانسیون سلاحهای متعارف (CCW) کند. این طرح خطرناک عملاً برگ برندههای دفاعی ایران را یکی پس از دیگری از بین میبرد، آن هم درست زمانی که دشمنان قسمخورده ما از آمریکا تا اسرائیل، آزادانه به تقویت زرادخانههای تهاجمی خود ادامه میدهند. آنچه دولت "میانهرو" پزشکیان «توافقی برای صلح جهانی» مینامد، در واقع چیزی نیست جز تسلیم بیقید و شرط در برابر فشارهای غرب و گامی بلند به سوی بیدفاع کردن کشور در برابر تهدیدات روزافزون منطقهای. سوال اینجاست: چه کسانی از این خلع سلاح یکطرفه سود میبرند و چه معامله پنهانی پشت پرده این تصمیم حیرتانگیز نهفته است؟
پروتکلهای CCW و مخاطرات آنها برای امنیت ملی ایران
- پروتکل اول: ممنوعیت سلاحهای حاوی قطعات غیرقابل تشخیص
این پروتکل، استفاده از تسلیحاتی را که قطعات آنها در بدن انسان با اشعه ایکس قابل شناسایی نیستند، ممنوع میکند. پذیرش این پروتکل توسط ایران، توانایی نیروهای مسلح را در استفاده از برخی تسلیحات پیشرفته که برای نفوذ در زرههای پیشرفته دشمن طراحی شدهاند، محدود میکند. این در حالی است که دشمنان منطقهای ایران، به ویژه اسراییل و امریکا، خود را ملزم به رعایت چنین محدودیتهایی نمیدانند.
- پروتکل دوم: محدودیت استفاده از مینها، تلههای انفجاری و ابزارهای مشابه
پروتکل دوم، محدودیتهای شدیدی بر استفاده از مینهای زمینی و تلههای انفجاری اعمال میکند. پذیرش این پروتکل، امنیت مرزهای طولانی ایران با کشورهایی مانند پاکستان، افغانستان و عراق را که پایگاه گروههای تروریستی هستند، به خطر میاندازد. مینهای زمینی، خط دفاعی حیاتی ایران در برابر نفوذ تروریستها و قاچاقچیان در مناطق صعبالعبور مرزی است.
- پروتکل سوم: محدودیت استفاده از سلاحهای آتشزا
این پروتکل، استفاده از سلاحهای آتشزا علیه اهداف غیرنظامی یا اهداف نظامی واقع در مناطق مسکونی را ممنوع میکند. اگرچه اصل این پروتکل با اهداف انساندوستانه همسوست، اما تعاریف مبهم آن از «مناطق مسکونی» میتواند دست ایران را در مقابله با دشمنانی که عمداً در میان غیرنظامیان پنهان میشوند (مانند گروههای تروریستی در سوریه)، ببندد.
- پروتکل چهارم: ممنوعیت استفاده از سلاحهای لیزری کورکننده
پروتکل چهارم، سلاحهای لیزری طراحیشده برای کور کردن دائم سربازان دشمن را ممنوع میکند. اگرچه ایران رسماً چنین سلاحهایی ندارد، اما این محدودیت میتواند پیشرفتهای آینده در زمینه تسلیحات دفاعی غیرکشنده را محدود کند.
- پروتکل پنجم: مقررات مربوط به باقیماندههای انفجاری جنگی
پروتکل پنجم، کشورها را موظف میکند پس از خاتمه درگیریها، باقیماندههای انفجاری جنگی (مانند مهمات عملنکرده) را پاکسازی کنند. اجرای این پروتکل، مستلزم هزینههای مالی و لجستیکی سنگین برای ایران است، بهویژه در مناطق مرزی که در دهههای گذشته مینگذاری شدهاند.
پروتکلهای انتخابی دولت پزشکیان: پروتکلهای I و V
طبق اظهارات مقامات دولتی، ایران قصد دارد تنها پروتکلهای I و V را بپذیرد؛ انتخابی که به شدت مشکوک به نظر میرسد و پرسشهای جدی درباره انگیزههای واقعی این تصمیم ایجاد میکند.
مخاطرات پذیرش پروتکل I برای ایران
- محدودیت در تولید سلاحهای ضد زره: خلع سلاح پنهان ایران در برابر زرادخانه پیشرفته دشمنان
پذیرش پروتکل I کنوانسیون CCW، ایران را از توسعه و استفاده از برخی از مؤثرترین سلاحهای ضد زره محروم میکند. این مسأله به ویژه در مواجهه با تجهیزات زرهی پیشرفتهای مانند تانکهای مرکاوا اسرائیلی و آبرامز آمریکایی، پیامدهای استراتژیک جدی دارد.
سامانههای موشکی ضد زره مانند نسل پیشرفته موشکهای توفان و دهلاویه ایرانی میتوانند از ترکشهای کامپوزیتی برای نفوذ در زرههای واکنشی استفاده کنند. این ترکشها قادرند لایههای محافظتی تانکهای مرکاوا را که مجهز به سیستم زرهای Trophy هستند، خنثی کنند. با محدودیت در استفاده از این فناوری، ایران مزیت دفاعی خود را در برابر تهاجم زرهی از دست میدهد.
از سوی دیگر بمبهای کنارجادهای پیشرفته با قابلیت نفوذ در خودروهای زرهی MRAP و زرهپوشهای استرایکر، در جنگهای نامتقارن یکی از معدود گزینههای مؤثر برای متوقف کردن ستونهای زرهی مهاجم هستند. در نبردهای عراق، EFPهای با ترکشهای کامپوزیتی تنها سلاحی بودند که توانستند از زره خودروهای آمریکایی عبور کنند. محدودیت در این زمینه، توان دفاعی ایران را جدی آسیب میزند.
راکتاندازهای ضدتانک سبک مانند نسل آینده RPGهای ایرانی با استفاده از مواد پلیمری پیشرفته و قطعات غیرفلزی، درصد نفوذ در زره را به شکل چشمگیری افزایش میدهند. این سلاحها به دلیل وزن کمتر، قابلیت حمل توسط نیروهای پیاده را دارند و میتوانند در عملیاتهای چریکی و دفاع شهری کاربرد گسترده داشته باشند. محدودیت این فناوری، یک مزیت تاکتیکی مهم را از نیروهای دفاعی ایران سلب میکند.
علاوه بر این موارد، نارنجکهای پیشرفته مشابه M72 LAW با ترکشهای ساخته شده از مواد ترکیبی کربن-سرامیک، در جنگهای شهری توسط رزمندگان مقاومت برای مقابله با خودروهای زرهی قابل استفاده هستند. منع توسعه این فناوریها عملاً نیروهای مردمی و بسیج را در مواجهه با تهاجم زرهی خلع سلاح میکند و یکی از مهمترین ابزارهای دفاع شهری را از آنها میگیرد.
بمبهای هوشمند ضدتانک مشابه سری BLU-108 با سرجنگیهای نفوذی پیشرفته میتوانند از ارتفاع بالا رها شوند و سطح وسیعی از ستونهای زرهی دشمن را هدف قرار دهند. استفاده از مواد غیرفلزی در ترکشها، قدرت نفوذ آنها را حتی در برابر زرههای پیشرفته تضمین میکند. محرومیت از این فناوری، توان دفاع هوایی-زمینی ایران را تضعیف میکند.
- پیامدهای ژئوپلیتیکی محدودیت ایران
این در حالی است که دشمنان اصلی ایران، به یکی از دو دلیل زیر هیچ محدودیتی در استفاده از این سلاحها ندارند:
- آمریکا با وجود عضویت ظاهری در کنوانسیون، در عمل با تفسیرهای حقوقی مبهم از مفاد آن، به توسعه و استفاده از این تسلیحات ادامه میدهد. نمونه بارز آن استفاده از بمبهای خوشهای در افغانستان و عراق بود.
- اسرائیل نیز که عضو این پیمان است اما آزادانه به توسعه سلاحهای ضدنفر و ضدزره با ترکشهای غیرقابل تشخیص ادامه میدهد. گلولههای دامدام و مهمات خاص تکتیراندازها در غزه، نمونههای اخیر آن است.
تصمیم دولت پزشکیان برای پذیرش پروتکل I، در شرایطی که دشمنان ایران از پیشرفتهترین زرهپوشها با لایههای محافظتی چندگانه استفاده میکنند، به منزله نوعی «خلعسلاح یکطرفه» است. این تصمیم، دقیقاً در زمانی اتخاذ میشود که صنایع دفاعی ایران در حال دستیابی به فناوریهای پیشرفتهای هستند که میتوانند برتری زرهی دشمنان را خنثی کنند.
مخاطرات پذیرش پروتکل V برای ایران:
تعهد به پروتکل V مستلزم پاکسازی گسترده مناطق مینگذاریشده است که بار مالی و امنیتی سنگینی بر دوش کشور میگذارد. طبق برآوردهای سازمان ملل متحد و مرکز اقدام علیه مینهای زمینی، هزینه پاکسازی هر مین زمینی بین 300 تا 1000 دلار است. با توجه به اینکه ایران حدود 16 میلیون مین در مناطق مرزی غربی و جنوبغربی دارد، هزینه کل پاکسازی به حداقل 4.8 میلیارد دلار میرسد. گزارش سال 2023 دیدهبان مینهای زمینی نشان میدهد کشورهایی که برنامههای مشابهی را اجرا کردهاند، مانند افغانستان و کامبوج، بیش از دو دهه درگیر فرآیند پاکسازی بودهاند و هنوز به اتمام نرسیده است. تخصیص چنین منابع مالی هنگفتی در شرایط تحریمهای شدید اقتصادی، عملاً غیرممکن و غیرمنطقی است.
از سوی دیگر، پاکسازی مینهای مرزی، امنیت مرزهای طولانی ایران را به شدت تضعیف میکند. این مینها در حال حاضر سدی دفاعی در برابر نفوذ گروههای تروریستی مانند کومله، پژاک، جیشالعدل و داعش هستند. برداشتن این سد دفاعی بدون جایگزینی مناسب که نیازمند میلیاردها دلار سرمایهگذاری در فناوریهای مراقبت مرزی است، عملاً دروازههای کشور را به روی گروههای تروریستی میگشاید.
علاوه بر این، اجرای پروتکل V نیازمند پذیرش نظارت و بازرسی بینالمللی است که نقض حاکمیت ملی را به همراه دارد. تجربه کشورهایی مانند عراق و افغانستان نشان داده که در بسیاری موارد، «بازرسان بینالمللی» پوششی برای فعالیتهای اطلاعاتی و جاسوسی بودهاند. پذیرش چنین حضوری در مناطق حساس مرزی ایران، تهدیدی برای امنیت ملی محسوب میشود.
ارتباط مشکوک با مذاکرات هستهای و نقش اروپا
زمانبندی تلاش دولت پزشکیان برای الحاق به CCW، دقیقاً با افزایش فشارهای اروپا در مذاکرات هستهای همزمان شده است. این همزمانی، شبهه «معامله پنهان» را تقویت میکند. شواهد نشان میدهد اتحادیه اروپا سالهاست خواستار پذیرش کنوانسیونهای بینالمللی مشابه CCW توسط ایران است؛ کنوانسیونهایی که اغلب به عنوان اهرم فشار سیاسی علیه کشورهای مستقل به کار میروند. دولت پزشکیان ظاهراً همان الگوی دولتهای پیشین را تکرار میکند:
امتیاز دادن یکطرفه با وعدههای واهی کاهش تحریمها.
تاریخ نشان داده این استراتژی تنها به تضعیف اهرمهای فشار ایران منجر میشود. علاوه بر این، پذیرش پروتکلهای I و V میتواند سرآغاز فشارهای بعدی برای پذیرش کامل CCW و سپس معاهدات محدودکننده دیگر باشد؛ دقیقاً مشابه آنچه در برجام اتفاق افتاد و به جای رفع تحریمها، به محدودیتهای بیشتر منجر شد.
نتیجهگیری: اقدامی به سود دشمنان؟
اصرار دولت پزشکیان بر الحاق به CCW در شرایطی که ایران با تهدیدات امنیتی فزایندهای روبروست، تصمیمی غیرمنطقی به نظر میرسد که با منافع ملی همخوانی ندارد. کشوری که تحت شدیدترین تحریمهای تسلیحاتی قرار دارد، نمیتواند توان دفاعی خود را با تعهدات یکطرفه بیشتر محدود کند؛ آن هم در شرایطی که دشمنان، هیچ محدودیتی برای خود قائل نیستند.
آیا دولت پزشکیان واقعاً به دنبال منافع ملی است، یا این «هدیه دیپلماتیک» به غرب، بخشی از توافقات پنهانی برای کسب امتیازات شخصی در عرصه سیاسی است؟ تاریخ قضاوت خواهد کرد که این تصمیم، مصداق بارز معامله امنیت ملی با وعدههای واهی غرب بوده است.