والاستریت ژورنال، در گزارشی مدعی شد نتانیاهو از ارائهی برنامهی اسراییل بهمنظور حمله به ایران در واکنش به عملیات وعدهی صادق-۲، به طرف آمریکایی خودداری کرده است. مقامات امریکایی به این خبرگزاری گفتهاند، واشینگتن از اقدامات نظامی اسراییل که سبب غافلگیری امریکا در منطقه شده است، به تنگ آمده است. در این رابطه ۲ احتمال را میتوان مطرح کرد: 1. جنگ زرگری مواردی وجود دارد که براساس آنها میتوان گفت، ادعای بیخبری امریکا از برنامههای اسراییل، نوعی جنگزرگری است. بر این اساس میتوان به سفر چند روز پیش ژنرال کوریلا، فرماندهی سنتکام، فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا، به اراضی اشغالی و دیدار با مقامات نظامی رژیم، اشاره کرد. از سوی دیگر گالانت، وزیر جنگ اسراییل نیز برنامه دارد تا به واشینگتن سفر کند. علاوه بر این، به اعتراف مقامات اسراییلی، رژیم پیش از ترور سیدحسن نصرالله، امریکا را در جریان عملیات ترور قرار داده بود. در کنار همهی این موارد میتوان به حضور هواپیماهای شناسایی ارتش آمریکا، آواکس، در اطراف لبنان، طی عملیاتهای ترور اسراییل علیه فرماندهان ارشد حزبالله اشاره کرد. با این تفاسیر، وضعیتی که شاهد آن هستیم، احتمالا نوعی جنگ زرگری است، میان امریکا و اسراییل با هدف مبرا کردن واشینگتن از اقدام احتمالی رژیم علیه ایران. این میتواند بدان معنا باشد آمریکا همزمان که از اقدامات رزمی-امنیتی اسراییل حمایت و پشتیبانی میکند، اما تلاش دارد تا با بیاطلاع نشان دادن خود از برنامههای رژیم، برای خود مصونیت نظامی-امنیتی کسب کند.
2. امریکا در تاریکی اطلاعاتی: براساس این احتمال میتوان گفت، اسراییل بهمنظور جلوگیری از اعمال نفوذ واشینگتن بر تصمیمات نظامی-امنیتیاش، امریکا را در تاریکی اطلاعاتی نگه میدارد. این وضعیتی است که در جریان طرح اسراییل بهمنظور حمله به لبنان در اوایل نبر غزه به سال ۲۰۲۳، حمله به اهداف و نفرات مرتبط با ایران در سوریه، ترور هنیه، حمله به رفح، انفجار پیجرها و حتی اطلاع دیرهنگان اجرایی شدن ترور نصرالله، شاهد آن بود. حتی در برههای واشینگتن بهمنظور کنترل رفتارهای بدون اطلاع اسراییل در غزه و لبنان، سرعت ارسال سلاح به رژیم را کاهش داد. ۲ احتمال فوقالذکر اما تاثیری بر رفتار درستی که ایران باید انجام دهد نمیگذارد. امریکا چه در حال اجرای «جنگ زرگری» باشد و چه در «تاریکی اطلاعاتی» باشد، باید وادار شود که بر روی اقدامات اسراییل، کنترل داشته باشد. موضوع مشترک در هر دو احتمال، تلاش امریکا برای دور شدن از یک تنش نظامی عمیق در منطقه است. در واقع تنش نظامی عمیق در منطقه، نقطه ضعف آمریکا است که باید به شدت از آن بهره برد. تهران باید اقداماتی عملی در جهت افزایش تنش نظامی در منطقه انجام دهد، تا امریکا را با وادار به اعمال فشار بر اسراییل کند. در نتیجه ایران باید بیش و پیش از تهدید اسراییل، امریکا را هدف تهدیدات خود قرار دهد. در این راه میتوان بر روی توان نیروهای مقاومت عراق بهمنظور حمله به هر هدف نظامی-سیاسی مرتبط با واشینگتن، حساب ویژهای باز کرد. هدف از این اقدام باید ارسال این پیام به امریکا باشد که: برای ایران مهم نیست، امریکا در جریان اقدامات اسراییل قرار دارد یا نه، تهران در هر صورت، منافع امریکا در منطقه را از طریق نیروهای مقاومت، هدف قرار میدهد. هرگاه اسراییل اقدامی علیه ایران انجام دهد، واشینگتن نیز تاوان و هزینهی آن را پرداخت میکند.