ترامپ؛ تکرار گذشته با صدایی بلندتر

30-بهمن-1403 / خواندن 10 دقیقه

مقدمه:

دونالد ترامپ از همان روزهای ابتدایی حضورش در کاخ سفید، رویکرد و سیاست‌هایی متفاوت از اسلاف خود به نمایش گذاشت. گرچه ترامپ بارها تلاش کرد که خود را به‌عنوان فردی متفاوت از ساختار سیاسی حاکم بر ایالات متحده معرفی کند، اما تحلیل عمقی عملکرد و سیاست‌های وی نشان می‌دهد که او در واقع همان سیاست‌های کلی دولت‌های پیشین آمریکا را دنبال کرده است، با این تفاوت که رویکردهایش با صراحت و تندی بیشتری همراه بوده است. در این گزارش به بررسی نحوه عملکرد ترامپ در پیروی از سیاست‌های سنتی آمریکا در زمینه داخلی و خارجی پرداخته و تلاش خواهد شد به این پرسش پاسخ داده شود که چگونه دولت وی در واقع صرفاً نسخه‌ای بلندتر و صریح‌تر از سیاست‌های گذشتگان را نمایان می‌کرد.

سیاست خارجی: ادامه مسیر سلطه‌طلبی

یکی از برجسته‌ترین عناصر سیاست خارجی ترامپ رویکرد "اول آمریکا" بود که در چارچوب آن، کشور آمریکا باید از هر نظر برتر و بی‌رقیب باقی بماند. این شعار در عمل به معنای پیگیری همان سیاست‌های سنتی آمریکا در جهت حفظ هژمونی جهانی خود بود. به عنوان مثال، دولت کلینتون در دهه ۱۹۹۰ اقداماتی را برای تثبیت نفوذ آمریکا در جهان آغاز کرد که شامل افزایش فشار بر چین و روسیه می‌شد. این رویکرد به دنبال حفظ موازنه قدرت و کنترل قدرت‌های بزرگ بود و آمریکا را در جایگاهی برتر قرار می‌داد.

در دوران اوباما، سیاست "چرخش به آسیا" معرفی شد که هدف آن مهار چین و تقویت روابط با کشورهای آسیایی بود. اوباما تلاش کرده بود تا حضور دیپلماتیک و اقتصادی آمریکا در منطقه آسیا را تقویت کند و از این طریق، چین را تحت نظارت و کنترل قرار دهد.

ترامپ نیز با رویکردی مشابه، اما با زبانی بسیار صریح‌تر، جنگ تجاری گسترده‌ای را علیه چین به راه انداخت. این جنگ تجاری نه تنها بر روی تعرفه‌ها و محدودیت‌های تجاری تأکید داشت، بلکه به شکلی جدی‌تر به دنبال تحت فشار قرار دادن چین در زمینه‌های اقتصادی و تکنولوژیک بود.

به‌طور خاص، تصمیم ترامپ برای خروج از برجام (توافق هسته‌ای ایران)، نمونه‌ای از ادامه سیاست‌های ضدایرانی در دولت‌های مختلف آمریکا است. گرچه دولت اوباما در ظاهر رویکردی منعطف‌تر در برابر ایران داشت، اما ساختار کلی سیاست خارجی آمریکا همیشه بر مهار نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه بوده است. ترامپ صرفاً این هدف را با زبانی تندتر و رفتارهای آشکارتر دنبال کرد، از جمله با تحریم‌های همه‌جانبه اقتصادی علیه ایران یا ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران. این رویکرد مشابه سیاست جورج بوش پسر بود که ایران را بخشی از "محور شرارت" معرفی کرده بود.

در خصوص مناسبات با روسیه، رویکرد ترامپ اگرچه در ظاهر به نزدیکی به مسکو تمایل داشت، اما در عمل بسیاری از تحریم‌های اعمال‌شده علیه روسیه در دوران اوباما همچنان پابرجا باقی ماندند. این نشان‌دهنده آن است که ترامپ نه تنها سیاست‌های عمده دولت‌های پیشین در قبال مسکو را تغییر نداد، بلکه به طور خاص همچنان به استفاده از تحریم‌ها ادامه داد.

از سوی دیگر، در زمینه ناتو، هم ترامپ و هم اوباما به تأکید بر مشارکت بیشتر اروپا در تأمین هزینه‌های نظامی ناتو پرداختند. اوباما بر اهمیت این مشارکت تأکید داشت و ترامپ نیز به همین هدف انتقادات خود را نسبت به ناتو و تکلف مالی اروپا بیان می‌کرد. این شباهت در رویکرد به ناتو نشان می‌دهد که هر دو رئیس‌جمهور به نیاز به افزایش مشارکت اروپا در تأمین امنیت جمعی اعتقاد داشتند.

سیاست داخلی: تمرکز بر ناسیونالیسم

در عرصه داخلی، سیاست‌ها و رفتارهای ترامپ، بازتاب سیاست‌هایی است که در دهه‌های گذشته توسط جمهوری‌خواهان ترویج شده بودند. اولویت‌بخشی به صنایع آمریکایی، کاهش نظارت‌های زیست‌محیطی و کاهش مالیات برای طبقات مرفه جامعه نمونه‌هایی از این روند هستند. این سیاست‌ها مشابه عملکرد دولت‌های جمهوری‌خواه پیشین مانند دولت ریگان بودند، اما ترامپ آن‌ها را در قالبی اغراق‌شده‌تر و با تمرکز بر شعارهای پوپولیستی به اجرا درآورد. با این حال، به نظر می‌رسد که برخی از رویکردهای ترامپ نیز به شیوه‌های روسای جمهور دموکرات، به ویژه در زمینه‌هایی مانند بهبود شرایط اقتصادی برای طبقات پایین‌تر، شباهت دارد. برای مثال، اگرچه ترامپ تمایل به کاهش مالیات برای ثروتمندان داشت، ولی او برای جذب رأی‌دهندگان طبقات کم‌درآمد، وعده‌های مشابهی به ارائه خدمات اجتماعی و ایجاد اشتغال ارائه کرد که پیشتر توسط روسای جمهوری چون اوباما و کلینتون نیز مطرح شده بودند. بنابراین، می‌توان گفت که ترامپ در برخی موارد با رویکردی پاپولیستی، سعی در تلفیق سیاست‌های جمهوری‌خواه را با عناصر دموکراتیک داشت، اگرچه این تلفیق بیشتر از نظر تبلیغاتی و بهره‌برداری سیاسی بود.

به‌عنوان نمونه، سیاست کاهش مالیات ترامپ که به نفع ثروتمندان و شرکت‌های بزرگ طراحی شده بود، با سیاست‌های اقتصادی ریگان در دهه ۱۹۸۰ شباهت‌هایی دارد. ریگان نیز با هدف تقویت رشد اقتصادی اقدام به کاهش مالیات و کاهش نظارت‌های دولتی کرد، اگرچه بررسی نتایج این سیاست‌ها نشان داد که هر دو به افزایش نابرابری‌های اقتصادی منجر شدند.

یکی از جنجال‌برانگیزترین مسائل داخلی در دوران ترامپ، مدیریت مهاجرت بود. سیاست "تحمل صفر" وی به معنای برخورد سخت‌تر با مهاجران غیرقانونی و ساخت دیوار مرزی با مکزیک بود. گرچه دولت اوباما نیز در دوره خود رکوردهای بی‌سابقه‌ای در اخراج مهاجران غیرقانونی داشت، اما لحن ملایم‌تر و برخورد دیپلماتیک‌تری را در پیش گرفت. ترامپ برخلاف اوباما به صراحت و با لحنی تند علیه مهاجران سخن می‌گفت و همین امر باعث تشدید تقابل‌ها و حساسیت‌ها شد.

علاوه بر این، مخالفت ترامپ با سیاست‌های جهانی‌سازی و تأکید بر "اول آمریکا" شباهت‌هایی با ظهور ناسیونالیسم در دولت‌های پیشین دارد. برای مثال، می‌توان به شعارهای مشابهی در زمان جورج بوش پسر پس از حملات ۱۱ سپتامبر اشاره کرد که تأکید داشت آمریکا باید رهبر بی‌چون‌وچرای جهان باقی بماند.

تفاوت در لحن، نه در محتوا

بسیاری از تحلیل‌گران معتقدند که دونالد ترامپ نه سیاستی متفاوت با دولت‌های گذشته اتخاذ کرد و نه توانست تغییر عمیقی در ساختار آمریکا ایجاد کند. آنچه باعث می‌شود دوران حاکمیت وی منحصربه‌فرد به نظر برسد، نحوه بیان و روش اجرای سیاست‌ها بود. ترامپ اصول دیپلماتیک و رفتارهای مؤدبانه‌ای که معمولاً توسط رؤسای جمهوری پیشین رعایت می‌شدند، کنار گذاشت و به زبانی تند و تحقیرآمیز روی آورد. به‌عنوان مثال، انتقادهای مستقیم او از ناتو و تأکید بر لزوم افزایش سهم کشورهای اروپایی در تأمین مالی این ائتلاف، چیزی جدید نبود و در دولت‌های پیشین نیز مطرح شده بود، اما ترامپ این موضوع را به شیوه‌ای تحریک‌آمیزتر مطرح کرد که باعث حساسیت‌های بیشتری شد.

در عرصه داخلی نیز، تلاش ترامپ برای جلب نظر طبقات کارگری و سفیدپوستان محافظه‌کار، شباهت زیادی به رویکردهای تبلیغاتی جمهوری‌خواهان در دهه‌های گذشته داشت. اما شیوه بیانی او، که به‌وضوح برگرفته از فرهنگ عامیانه و گاهی حتی نژادپرستانه بود، موجب شد تا تفاوت‌های ظاهری بیشتری ایجاد شود.

نتیجه‌گیری

در نهایت، دونالد ترامپ به‌عنوان فردی که وعده "متفاوت بودن" را در تبلیغات انتخاباتی خود داده بود، در عمل به همان مسیر سنتی سیاستگذاری دولت‌های پیشین گام گذاشت. سیاست‌های داخلی و خارجی دولت ترامپ کمتر از آنچه که ادعا می‌شد، متفاوت بود و بیشتر نمایانگر همان اصول دیرپای حفظ هژمونی آمریکا در عرصه جهانی و تقویت منافع اقتصادی و سیاسی داخل کشور بود.

آنچه باعث می‌شود ترامپ از دیگر رؤسای جمهور متمایز باشد، نحوه ارائه سیاست‌ها و سبک مدیریتی او بود؛ سبکی که با صریح‌گویی، تندروی و پوپولیسم همراه بود و در بسیاری از مواقع، سایه‌ای سنگین بر محتوا و اهداف واقعی سیاست‌های او انداخت. بنابراین می‌توان گفت که دولت ترامپ، سیاست دولت‌های پیشین آمریکا را نه تغییر داد و نه به چالش کشید، بلکه صرفاً آن‌ها را با صدای بلند و بدون پرده بیان کرد.