امروز چهار شنبه ۲۹ فروردینه معمولا بعد اخرین روز کاری تنهایی میام کافه ریلکس میکنم و به هیچی فکر نمیکنم و سعی میکنم تو همون لحظه لذت ببرم .البته امروز قراره جاوید با یک ساعت تاخیر بیاد. تا جاوید بیاد گفتم از فرصت استفاده کنم یک مقاله تو کافیته بزارم :).
موضوعش هم درباره حال و هوای الآنمه . معمولا حرفامو سخت میزنم و ارتباط کلامی ضعیفی دارم ولی نوشتنم بد نیست (البته غلط املایی زیاد دارم ) حرفایی که نمیتونم بزنم رو مینویسیم اینجوری به خودم حال خوب میدم و کمکم میکنه ذهنمو تخلیه کنم :)
خودمو تو ۳۵ سالگی تصور میکنم و دارم این نوشته رو میخونم .دوست دارم تو اون سن حس خوبی داشته باشم و مثل لذت نوشتن الان از خوندن این نوشته لذت ببرم . وقتی تنهایی میام کافه به کار های هفته جاری فکر میکنم و تیک کارایی که انجام شده رو تو ذهنم میزنم اگه انجام شده باشن با لذت بیشتری قهوم رو میخورم:) اگه هم نشده باشه سعی میکنم سخت نگیرم ب هر حال زندگی همینه حتما شرایط فراهم نبوده وگرنه معمولا از زیر مسولیت های شخصیم در نمیرم .شنبه طبق عادت خوب سحر خیزیم صبح باشگاه رفتم و بعدش دوش اب سرد گرفتم بعدش به صورت دورکاری سرکار بودم وسط روز ۲۰ دقیقه گیتار تمرین کردم و اخر شب هم زبان خوندم :) لابه لای کار ها هم سعی کردم از نظر تخصصی یک فیلم آموزشی ببینم عصر هم پیاده رویی نیم ساعته داشتم :)
امسال سعی کردم پایبندیم به کار های شخصیم بیشتر بشه اینجوری خیلی حس خوبی بهم میده و بنظرم زندگی همین حس های خوبه . جدا از اینا کلاس گفتار درمانیمو هم رفتم و تا حد خوبی لکنتمم کنترل شده(ولی نه همیشه و هرجا) ولی خودم راضیم انتظارممم بیشتر از این نیست
مهمتر از همه اینا دوستای واقعاً خوبی دارم هم داخل شرکت هم بیرون شرکت که بدون اونا انقدر شرایط خوشحالی برام فراهم نمیشد .با اینکه تنهایی بیرون رفتن رو دوست دارم ولی همیشه یکی هست که باهاش بیرون برم. چون نزدیک سی سالگی دارم میشم چند مدته اضطراب و ترس دارم ولی به چشم طبیعی بودن بهش نگاه میکنم و بنظرم همه باید این مسیر رو برن چون برای همه هست نگاهم منطقی تر میشه مثل مرگ که برای همه یک روزی اتفاق میوفته البته درباره مرگ انقدر نگاه منطقی ندارم . چند مدته با پادکست های مجتبی شکوری اشنا شدم که موقع درست کردن غذا میزارم که پخش بشه . حرف های قشنگی میزنه درباره رنج صحبت میکنه عکس خیلی از پادکست های دیگه که به ادم انرژی کاذب میدن بعد های مختلف زندگی رو بررسی میکنه . اگه همین مسیر رو جلو برم و مشکلی پیش نیاد فکر کنم 35 سالگی خوشحال باشم . البته خیلی رو این موضوع زوم نیستم فقط حس و حالم این شکلی بود :)
نمیدونستم عنوان نوشتمو چی بزارم برای همین تاریخ امروز گذاشتم همه این نوشته ها رو باگوشی نوشتم که بعدا خونه تو کافیته منتشرش کنم