عدم قطعیت در دنیا مادر زندگی فعالیتهایی انجام می دهیم مثلا معامله می کنیم درس می خوانیم به اداره می رویم وکارمند هستیم کشاورزی می کنیم خلاصه تمام امور در دنیا برای حصول به نتیجه ای انجام می شود اما آیا می توان با اطمینان از نتیجه بخش بودن ایده وکارهاواهداف آن کار سخن گفت مثلا در یک معامله همه فنون بیزینس را رعایت کنیم آیا امکان شکست درآن معامله نیست چرا هست یا کشاورزی که پاییز گندم می کارد مطمئن است تابستان باخوشه هایی بزرگ پر از گندم وساقه هایی بلنداز گندم مواجه شود این عدم قطعیت در زندگی محصول چیست اگر کمی عمیق تر فکر کنیم ما باعواملی روبه رومی شویم که محیط و اتفاقات پیش نشده وکنش های اجتماعی دیگران نمونه هایی از این هاست آیا عدم قطعیت بداست . همینکه ما نمی دانیم فردا تلاش هایمان به نتیجه می رسد خیال ما راحت نیست که تلاش رارها کنیم که این چیز بدی نیست .اما اگر این عدم قطعیت مارا به دلیل اینکه نتیجه کار نقدومطمئن نیست ناامید کند خطرناک است و سستی وتنبلی می آورد
قوانین طبیعت ثابت ولی نتیجه کارهای ما نامعلوم مادردنیایی که زندگی می کنیم قوانین ثابتی داریم مثلا آتش می سوزاند آب در۱۰۰درجه می جوشد ودرصفر درجه یخ می زند آیا زندگی ما همینقدر قطعی است مسلما نه چرا چون کارهایی که انسان ها در زندگی خود انجام می دهند اختیاری است می توانند تلاش کنند می توانند نکنند می توانند عاقلانه کار کنند یانکنند یا چیزهای دیگر .اما این تمام ما جداست ما اسیر انتخاب های دیگران هم می شویم ما را از انتخاب دیگران واختیارشان گریزی نیست مثلا اگر دریک انتخابات کسی را برگزینند وما اقلیت جامعه باشیم در یک کشور دموکراتیک ملزم به اطاعت از رای دیگران هستیم تازه عوامل طبیعی هم دست مانیست مثلا یک باغدار یک سال تمام روش های باغداری علمی را انجام می دهد ولی در آخر سال نزدیک برداشت میوه تگرگی می آید وانگارنهانگار دراین یک سال باغداری کرده است باید برود دوباره کارهای سال گذشته راتکرارکند تاشاید سال آینده اینطور نباشد به هرروز عدم قطعیت کارهای ما یکی از دلایلش اختیار دیگران محیط جامعه ومحیط طبیعی و عوامل خارج از حوزه اختیار انسان است اما اینجا نیز عدم فعالیت اشتباه است که اگر اقدام کنی حداقل چند درصد راه رفتی واگر هیچ کار نکنی همه عوامل جمع شوند کاری نمی کنند مانند کسی که دریک جامعه مرفه چون کاری نمی کند وشغلی ندارد فقیر است عدم قطعیت مارابه چه چیزی می رساند این سئوال که عدم قطعیت دنیا چرا وجود دارد سئوال عمیقی است این سئوال راتنها نمی توان به عوامل طبیعی ومحیطی و اجتماعی نسبت دا د شاید اگر همه این عوامل با تلاش واختیار انسان جمع شوند دیگر باید همه چیز قطعی باشد اما نیست بازهم نیست چون عدم نتیجه باز هم مفروض است وقابل تصور است اینجاست که شاید انسان بفهمد که با همه ی غرور ونخوتَش شکست هم میتواند بخورد وشاید اینجا آغاز این سئوال است که آیلعامل فرامادی که نامش خداست می تواند علت کامله باشد و اراده ما اگر همه ی عوامل رابرای پیروزی به صف کنیم بازهم علت ناقصه است یک مثال برای پایان بحث می گویم شاید کمی فکرکنیم ایالات متحده آمریکا ومتحدانش بادوحمله درسال ۲۰۰۲ میلادی عراق وافغانستان را اشغال کردند آمریکا قدرت نخست اقتصادی ونظامی وسیاسی وابرقدرت امروز دنیاست همه چیز برایش فراهم بود از قدرت نظامی وتکنولوژی وامنیتی ونفوذ درهمسایگان این دوکشور اما سالها بعد دونالد ترامپ گفت که آمریکا ۷ترلیون دلار درخاورمیانه هزینه کرد وبه نتیجه دلخواه نرسید نمی خواهم بگویم آمریکا هیچ دستاوردی نداشت این غیر واقع بینانه است اما به هرحال نتیجه برای آمریکا راضی کننده نبود که بعد از بیست سال از افغانستان خارج شدندوازهرگونه اقدام نظامی گسترده درغرب آسیا پرهیز می کنند قصد وارد شدن به امور سیاسی نبود اما این گفته شد تا فکر نکنیم اگر همه امکانات را داشتیم حتما نتیجه می گیریم واگر نداشتیم قطعا شکست می خوریم همیشه اینطور نیست باور کنیم اراده ای بالاتر از عوامل موجود درنتیجه تأثیر گذار است که ادیان خدامی نامند اما درآخر این نکته حائز اهمیت است اینکه اینجا گفتم به این معنی نیست که اگر کسی کار وتلاش کند وهمه عوامل کمک کند حتما عامل بالاتری جلوی موفقیت اورا می گیرد نه این استثناست که تاما همیشه ما از غرور دور باشیم