سلام،
اولین برخورد من و احتمالاً خیلی از هم سن و سالانم با پینما [داستان مصور/کُمیک استریپ] آشنایی با «ماجراهای تن تن» بود. من آن زمان فقط به تصاویر کتاب نگاه میکردم و جالب این که حتی بدون خواندن دیالوگها هم میتوانستم داستان را بفهمم و از آن لذت ببرم. «تن تن» بخشی از خاطرات جمعی بسیاری از ماست و قطعاً شناخته شدهترین پینما در ایران است، به طوری که حتی بسیاری از پا به سن گذاشتهها که نمیدانند کُمیک یا مانگا چیست تن تن را به خوبی میشناسند.
نزدیک به 95 سال از انتشار اولین نسخه «تن تن» میگذرد. با این حال حتی بعد از این همه سال هنوز هم بسیاری از مردم شیفته داستانهای این پسر ماجراجو هستند.
راستش من خودم هیچ وقت یکی از طرفداران دو آتشه تن تن نبودم اما سؤالی که همیشه ذهنم را درگیر میکند این است که چرا بعد از نزدیک به یک قرن هنوز این پینمای قدیمی حتی در بین نسل های جدید محبوب است. این هفته در مجله دوبُعدی قصد داریم کمی در مورد علل موفقیت تن تن صحبت کنیم. این اولین پست مجله دوبُعدی در زمینه پینما است که امیدوارم از آن لذت ببرید.
تن تنِ همیشه برنده
«ماجراهای تنتن» مجموعهای از داستانهای مصور است که در ابتدا به صورت هفتگی در یک روزنامه بلژیکی منتشر میشد. خالق، نویسنده و تصویرگرِ تنتن یعنی هرژه (با نام اصلی ژُرژ رِمی) از سال 1929 که اولین صفحات این این مجموعه منتشر شد به مدت 50 سال کار روی تن تن را ادامه داد و نتیجه آن بیست و سه جلد کتاب مصور بود که تا به امروز به هفتاد زبان مختلف ترجمه شدند. قهرمانِ همیشگیِ این کتابها خبرنگاری نوجوان به نام تنتن است که به واسطه شجاعت و کنجکاویاش وارد ماجراهای مختلفی میشود. از دستگیری رئیس کارتلهای مواد مخدر و جاعلان اسکانس بگیرید تا پیدا کردن گنج در سواحل جزیرهای دور افتاده و یا حتی سفر به ماه. و البته که تن تن همیشه برنده است.
تصویر از پینمای ماجرا های توتور اولین اثر هرژه که تا حد زیادی شبیه تن تن است و شاید بتوان توتور را نسخه اولیه تن تن دانست.
در نگاه اول کتابهای «تن تن»، چه از نظر داستان و چه از نظر بصری یک شاهکار هنری نیستند. طراحیهای تن تن اگر چه ماهرانه و زیباست اما با کارهای بینظیری همچون آثار «ژان ژیرو» (مثل «موبیوس/Moebius) فاصله دارد و از نظر داستانی هم با این که جذاب است اما ماجراهایی را روایت میکند که هیچ وقت در آن احساسات شما برانگیخته نمیشود. برخلاف خیلی از مانگاها و کمیکهای امروزی، تنتن هیچگاه قصد ندارد پیامها و مضامین عمیقی را به مخاطب منتقل کند. پس چرا تن تن جذاب است؟ نمیتوان جوابی قطعی برای این سؤال پیدا کرد اما بیایید مانند خود تن تن سعی کنیم این پازل را در حد توان حل کنیم.
قهرمانی برای بزرگ و کوچک
شاید بهتر باشد اول از شخصیتهای «تنتن» شروع کنیم. هِرژه از الگوهای رایج برای خلق شخصیتهایش استفاده کرده است و ما با آدمهای پیچیده و چند بُعدی روبهرو نیستیم. نوجوانی قهرمان، ناخدایی بیاعصاب، کارآگاههایی دست و پا چلفتی و یک دانشمندِ حواسپرت بههمراه آدم بدهایی که همیشه شرورند.
شاید این شخصیتها ابتدایی به نظر برسند، ولی برای خلق یک اثر موفق نباید حتما شخصیت های پیچیده ای خلق کرد، بلکه فقط کافی است که قدرت داستان سرایی داشته باشید، تا بتوانید با همین شخصیت های ساده، یک معجون خوشمزه از موقعیتهای دراماتیک ایجاد کنید. این همان کاری است که هِرژه انجام داده است.
اما تنتن بهعنوان اصلیترین شخصیت داستان، به معنای واقعی کلمه یک قهرمان همه چیز تمام است. تنتن هیچ قرابتی با قهرمانهای خاکستری داستانهای مدرن ندارد. او نوجوانی کنجکاو، شجاع، با صداقت و پایبند به عدالت است که هیچوقت برای تخطی از اصولش حتی وسوسه هم نمیشود. تن تن با این که یک خبرنگار است اما در همه نوع مهارتی از راندن وسایل نقلیه مختلف تا تیراندازى و شنا ماهر است و در رفتارهایش نه مثل یک نوجوان، بلکه به پختگی مردی میانسال و با تجربه عمل میکند. تنتن ترکیبی از قدرت و مهارت یک مرد بالغ با معصومیت و صداقت یک کودک است و هِرژه بهخوبی توانسته از این ترکیب متناقض قهرمانی بسازد که هم کودکان و هم بزرگسالان میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
ماجراجویی با چاشنیِ طنز
عامل مهم بعدی در تنتن که شاید مهمترین بخش در موفقیت هر اثر دراماتیک بهشمار میرود داستان است. داستانهای تنتن از ابتدا تا انتها پر از اتفاق است. هِرژه، استادِ روایت ماجراجوییهای طولانی است. او با گنجاندن زد و خورد های بیشمار اجازه نمیدهد ریتم داستان کُند شود و بهواسطۀ تغییر دائمی فضا نمیگذارد مخاطب خسته شود. (به دلیل همین تغییر محیط هاست که وسایل نقلیه در داستانهای تنتن نقشی اساسی دارند).
هِرژه همچنین توانایی خوبی در ایجاد تعلیقهای داستانی دارد و این شاید بهخاطر این باشد که تنتن در ابتدا بهصورت کمیکهای هفتگی منتشر میشد و در هر بار فقط دو صفحه از داستان چاپ میشد. هِرژه طی سالهای انتشار هفتگی بهخوبی آموخته بود که هر قاب در کمیک چقدر با ارزش است و باید طوری از آن استفاده کرد تا در پایان هر قسمت، خواننده تا هفته بعد در تعلیق بماند.
عنصر دیگری که شاید حتی بیشتر از ماجراجویی در داستانهای هِرژه خودش را نشان میدهد، طنز است؛ بهویژه طنزهای بصری که هِرژه در طراحی آنها واقعاً خبره بود. اگرچه شاید بسیاری از این طنزها به صورت مستقل برای بزرگسالان پیش پا افتاده و بیمزه به نظر بیاید اما هنر هرژه در ترکیب آنها با داستان است. درخشانترین موقعیتهای تن تن زمانی است که طنز و ماجراجویی در هم تنیده میشود. در واقع موقعیتهای طنز داستان بخشی اضافی نیستند، بلکه کاملاً در جلو رفتن داستان نقش دارند.
جادوی «خطوطِ واضح»
تنتن در هر صورت یک پینما است و تصاویر در آن بیشتر از کلمات، قصه را روایت میکنند. وقتی به سبک تصویرگری تنتن نگاه کنیم، شاید تصاویر در ابتدا ساده به نظر برسد؛ اما اینطور نیست. هِرژه در طراحی تنتن از سبکی استفاده میکند که خودش پیشگام آن بوده است. سبکی که به نامِ خطوط واضح/Ligne Claire شهرت دارد. در این سبک، تصاویر با خطوطی یکسان و بدون ارزش خطی طراحی میشوند. در عناصر تصویر هیچ سایهروشن و هاشوری وجود ندارد و سطوح تنها با رنگهایی تخت و غلیظ، پُر میشوند. سبک خط واضح بعد از موفقیت تنتن در بسیاری از کمیکهای اروپایی و آمریکایی استفاده شد از جلمه «اسمورفها»، «استریکس»، «بلیک و مورتیمر» و ...
هرژه منابع الهام زیادی برای توسعه سبک بصری تنتن داشت اما یکی از منابعی که بیشترین تاثیر را روی هرژه داشت، نقاشی های جنبش هنری «شین هانگا» ژاپن بود.
چند نقاشی از معروفترین نقاشان جنبش هنری شین هانگای ژاپن. به ترتیب اثر هیروشی یوشیدا( بالا سمت راست)، هاسوی کاواسه(سمت چپ) و شیرو کاساماتسو(پایین)
هِرژه همیشه طرفدار طراحی انتزاعی بود و از همان اولین جلدِ تنتن یعنی «تنتن در سرزمین شوراها»، با همین سبک کار میکرد. البته مهارت او در طراحی از ابتدا اینقدر بالا نبود و به مرور بهتر شد. تا جایی که سبک بصری تنتن به بلوغ رسید و باعث تمایز آن نسبت به آثار دیگر شد.
اولین صفحات طراحی شده از تنتن در سرزمین شوراها که اولین قسمت از تنتن بود(سمت چپ) در کنار یکی از صفحات کتاب تنتن در تبت
هرژه؛ یک محقّق وسواسی
نکته دیگر درباره تصاویر تنتن این است که برخلاف شخصیتهایی که ظاهر کارتونی دارند، طراحی محیطها و وسایل در تنتن بسیار واقعگرا و پرجزئیات است. ساختمانها، هواپیماها، کشتیها، ماشینها و هرچیزی که در تنتن میبینید همه از روی نمونههای واقعی طراحی شدهاند. مکانها هم تقریباً همه در تنتن ما بـاِزای واقعی دارند. هِرژه در این قضیه بسیار حساس بود و ساعتها وقت خود را پشت میزش صرف تحقیق و پژوهش درباره چیزهایی میکرد که قرار بود در داستان از آنها استفاده کند.
طرحی از هواپیمای جت کاریداس مربوط به کتاب «پرواز 714» که توسط همکار جوانترِ هِرژه، راجر لِلو/Roger Leloup طراحی شده است. با اینکه این هواپیما وجود خارجی ندارد، هِرژه برای طراحی آن وسواس زیادی به خرج داد. او حتی از یک کارشناس هوانوردی در طراحی آن کمک گرفت.
شاید بهترین نمونۀ توجه هرژه به جزئیات و واقع گرایی را میتوان در کتاب «روی ماه قدمی گذاشتیم» دید. این کتاب 15 سال قبل از سفر انسان به ماه منتشر شده، اما به لطف تحقیقات هرژه بسیاری از پدیدههای علمی سفرفضایی در آن به درستی رعایت شده است و بسیاری از وسایلی که در این داستان به کار رفته، از ابزارهای واقعی فضانوردی آن زمان الهامگرفته شده است . حتی موشکی که در کتاب هست، برگرفته از اولین موشکِ بالستیکِ جهان؛ «V2» بود که توسط نازیها ساخته شده بود.
تجهیزات فضانوردی واقعی و موشک وی-2 که در تنتن استفاده شده است.
عکس بالا تصویری از ماکتِ سفینهای که هِرژه برای طراحی دقیقتر محیط داخل فضاپیما در کتاب «بر ماه قدم گذاشتیم»، ساخته است.
نماهای ساده امّا روان
عنصر بعدی که در موفقیت تنتن نقش دارد، پنلبندی و روایت است. در اینجا شاید بهتر باشد کمی در مورد پَنِلبندی توضیح بدهم. در پینما هر صفحه از چند پَنِل تشکیل میشود و یک پینمای خوب باید بتواند با این پنلهای محدود، داستان را به بهترین شکل ممکن روایت کند. از این نظر پینما شباهت زیادی به سینما دارد. طرّاح پینما مانند یک کارگردان سینما باید بتواند بهترین اندازه نما را برای هر صحنه انتخاب کند(که در سینما اصطلاحاً به آن دکوپاژ میگویند). اما چیزی که بعد از انتخاب نماها مهم است و مخصوص پی نما است، نوع چینش تصاویر است. به این معنی که قابهای پینما به چه شکلی صفحه را پُر کند، که این موضوع در خوانایی و جذابیت اثر تعیین کننده است.
تفاوت در چینش پنلها در پینماهای مختلف. از چپ به راست: مانگای «One-Punch Man»، کُمیک «Silver Surfer» و ماجرا های تنتن
نوع چینشِ پنلها در ماجراهای تنتن مانند بسیاری از کمیکهای اوایل قرن بیستم از مربعهای کوچکِ کنار هم تشکیل شده است. پنلهای تنتن چه از نظر اندازه پنل و چه از نظر اندازه نما بسیار شبیه به هم هستند. به ندرت پیش میآید که شما یک نمای نزدیک ببینید. اکثر نماهای تنتن، قابهایی با اندازه متوسط/Medium Shot و تمام قد هستند. تن تن از بسیاری از تکنیکها پنلبندی که در کمیکها و مانگاها مرسوم است استفاده نمیکند.
اما آیا این به معنی ضعیف بودن پنلبندی تن تن است؟ به هیج وجه، پنلبندی ساده تن تن با این که پویایی کمیکها و مانگاها را ندارد ولی یک مزیت بزرگ دارد. این که خواندن تنتن روان و بیدردسر است. برای خواندن تنتن نیاز نیست که یک خواننده حرفهای پینما باشید. برعکس بعضی مانگاها که خواندنشان برای یک خواننده تازه وارد دشوار است، چینش پنل ها در تنتن آنقدر روان است که حتی یک کودک بیسواد هم میتواند روایت داستان را بفهمد.
در تصویر پایین که بخشی از کتاب «جزیره سیاه» است، تصاویر آنقدر گویا هستند که شما حتی بدون خواندن دیالوگ ها به راحتی میتوانید متوجه روند داستان شوید.
هرژه در کارگردانی نماها نیز دقیقا همین اصل ساده فهم بودن را مد نظر قرار میداد. او به شدت تحت تاثیر سینمای کلاسیک هالیوود؛ مخصوصا آثار هیچکاک بود به همین دلیل اندازه و زوایه نماها در تن تن با این که تنوع کمی دارد، آنقدر گویا و قابل فهم است که شما در هنگم خواندنش مثل یک فیلم سینمایی متوجه گذر زمان نمیشوید.
نماهای تنتن درست مثل فیلم های کلاسیک هالیوود است .روان و قابل فهم است.
با این حال روایت و پنلبندی هرژه هم مانند سبک طراحیاش به مرور و طی سال ها تجربه تکامل پیدا کرد. البته او نوآوریهایی هم در این زمینه داشت که قابل توجه هستند. برای مثال در تصویر زیر که متعلق به کتاب «ستاره اسرارآمیز» است هرژه از پنلها به عنوان فریمهای انیمیشن استفاده میکند تا حس دریازدگی را منتقل کند. از این دست نمونهها در تن تن به وفور پیدا میشود.
اثرِ روح هنرمند
با تمام این ها هنوز یک عنصر دیگر هم در موفقیت تن تن نقش دارد. عنصری که در تمام آثار هنری ماندگار وجود دارد اما نامرئی و غیرقابل تشخیص است. شاید بسیاری از مردم اسم آن را شانس بگذارند اما به به نظر من این عنصر چیزی جز روحِ هنرمند نیست. جوهرهای که از ناخودآگاهِ هنرمند به اثر هنری منتقل میشود و آن را متمایز میکند. تنتن با این که داستانهای پیچیدهای ندارد اما پر از امید، خوشبینی کودکانه و طنزهای لطیف است که از خود شخصیت هِرژه بیرون میآید. بسیاری از اتفاقات داستانها و شخصیتهای تن تن برگرفته از زندگی خود هِرژه بود.
هنرمندان زیادی بعد از هرژه سعی کردند از تنتن تقلید کنند اما موفق نشدند. تن تن هم مثل هر اثر هنری دیگری فقط با هنرمندش معنی پیدا میکند و شاید هِرژه خودش هم این را میدانست و به خاطر همین وصیت کرد که هیچکس بعد از او تن تن را ادامه ندهد. این وصیت باعث شد که آخرین کتاب تن تن یعنی «هنر الفبا» که هرژه در هنگام کامل کردنش درگذشت، برای همیشه نیمه تمام بماند.
طرح های مدادی هِرژه برای کتاب «هنرِ الفبا» که هیچوقت کامل نشد
در پایان پیشنهاد میکنم مستند «من و هِرژه» که روایت مفصلی از زندگی هِرژه و ماجرای خلق کتابهای تنتن هست را در این لینک تماشا کنید.( ویدیی پایین تریلر این مستند است)
برای مطالعه بیشتر:
دوبُعدی، مجلهای درباره پویانمایی(انیمیشن)، پینما(کمیک) و چیزهای پیرامونش است. اگر این نوشته برایتان مفید بوده انتشارات ما را دنبال کنید. هر شنبه شب، یک یادداشت جدید با شما به اشتراک خواهیم گذاشت. اگر دوست دارید بیشتر با قصه ما آشنا شوید این مطلب برای شماست.